روز اول
بالاخره من هم بابا شدم .
به قول سیروان
خسروی"نمی دونی چه حالیداره ".
بامن و خانوادم آشنا بشین .من امیر شهابی متولد 1358در آستانه 30 سالگی نه درآستانه نه
دم در30 سالگی دارم بابا میشم، بابای یک آقا پسر کاکل زری .من و ندا همسرم 4 سال
پیش در پاریس باهم ازدواج کردیم و بعد از 4 سال زندگی پراز عشق وصمیمیت وتفریح درست وقتی که تصمیم گرفتیم برای کار من بیا م اکراین
یهو ناوین عزیزم گفت من هم میخوام بیامو ما راکلی خوشحال کرد.
حالا منهم پر از حس بابا
شدن الان یک ماهه از ناوین و ندا دورم و هیچ
وقت اینقدراحساس تنهایی نمیکردم
وفقط روز شماری میکنم که زودتر
ندا وناوین که الان توشکم مامانش مشغول بکس و
شوت بازیه زودتر پیش من بیان .
این اولین تجربه وب سایت ووبلاگی
من هست نمی دانم می شه شما نظر بدید روی
این پست یانه ؟ اگر شد از شما که این حس ودوران من را به تازی یا خیلی وقته
پشت سر گذاشتید خواهش میکنم که نظربدهید.